نی نی ما عشق ما

اولین سفر سه نفره مهشید و محسن و پسرتو راهمون

سلام عروسکم پسرکم  می خوام برات از اولین سفری بنویسم که من و بابایی با تو رفتیم .سفر به خطه زیبای شمال . اول شش ماهگی بودم که تصمیم گرفتیم بریم سفر قبل از اینکه سنگین تر بشم و به زمان زایمان نزدیکتر . با خانم دکترم مشورت کردم که با تجویز دارو در حین سفر موافقت کرد . جفت خانواده ها تو این سفر همراهمون بودند که خیلی هوامو داشتند بابا محسنم مواظبم بود و هردو ساعت یکبار تو مسیر توقف می کرد تا راه برم و اذیت نشم . رفتیم چابکسر چند کیلومتری رامسر تو همون ویلای همیشگی اداره . همه چیز خوب بود و سعی می کردم فقط از دریا و جنگل و هوای پاک لذت ببرم تا تو هم آرامش بیشتری داشته باشی .بابا محسنم مدام برام خوراکی ها و میوه های خوشمزه می خرید قربونت ...
25 خرداد 1394

فقط و فقط برای یکدونه پسرم

پسرم از وقتی فهمیدم حس ناب مادر شدن را نذر کردم برای خدایی که تو رو بمن داد .همون خدایی که با لحن و صدام آشناست . نذر کردم برای سلامتیت . دلم قرصه با نذر ماهیانم معتقدم خدایی که تو رو بمن هدیه کرده خودش نگهداری می کنه. برای یه مادر قشنگ ترین چیز صدای قلب جنینشه .الهی من بگردم واسه این طپش قلبت مامان  هر بار که میرم دکتر قبل از شنیدن صدای قلبت صدقه میدم . دلشوره دارم همش نگرانتم و کاش این حس بزودی برطرف بشه چون واقعا عذاب می کشم حتی توی خوابیدن می ترسم بد مدلی بخوابم و تو اذیت بشی به بابا محسن میگم من می خوابم تو حواست بمن باشه . مامان فرشته ام همش نصیحت می کنه که توی خواب غلت نزنم ،خیلی دولا و راست نشم تند تند...
12 خرداد 1394

دل نوشته های مهشید برای پسرم

پسر گلم عزیز دلم وقتی تو خونه تنهام ساعتها باهات حرف می زنم نصیحتت می کنم برات درد دل می کنم میدونی چیا می گم بهت اینجا برات همونا را می نویسم امیدوارم وقتی ام بزرگ شدی و این وبلاگ را خوندی به خودت بگی خب من که همینجوریم همه خواسته های مامانم را عمل کردم . پسرم اولش ازت می خوام انسانی بشی والا ، سالم و تندرست .خیلی باهوش و درسخون باشی موفق و وظیفه شناس بشی ازاون نخبه هاش آدمی که تاثیر گذاره برای بقیه انسانها البته راهت سخت میشه ولی مسلما خودتم از این بُعد وجودیت لذت می بری. بعدش نصیحتت می کنم که همه آدما را دوست داشته باشی کینه و دشمنی به دلت راه ندی من و باباتو دوست داشته باشی و رهامون نکنی .غصه دنیا را نخوری و تو این هرج و مرجی که فعلا د...
6 خرداد 1394

پسره خوش قدم من

سلام پسر مامان و بابا  یه خبر جدید دارم برات که البته از وقتی شنیدم گذاشتم پای خوش قدمی تو .افزایش زمان مرخصی زایمان از شش ماه به نه ماه .کلا مامانی از وقتی تو اومدی آرامش کاریم زیاد شد .مدیرعامل خیلی هوامو داره همکارا هم همینطور و همه اینا بخاطر قدم مبارک پسر گلمه .باباییت میگه بعد مرخصی زایمان نرم سر کار و همش کنار تو باشم .اما بقیه بهم میگن حیف کار و سابقه ات هست .حالا می خوام صبر کنم تا ایشالا تو نه ماهه بشی ببینم اوضاع چه طوری پیش میره در هر حال تو اولویت اول منی ولی اگر اوضاع تو و خودم روبراه بود سعی می کنم که بابا را راضی کنم برگردم سر کار وگرنه که عزیز دلم مامان بخاطر پسرش میشه یه زن خانه دار . می بوسمت از راه د...
5 خرداد 1394
1